○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ تو کوچه امین اینا یه زمین خالی بود که عصر ها با بچه های محل اونجا فوتبال بازی میکردیم امروز هم قرار فوتبال داشتیم، تند کفشامو پوشیدم که ننه بانو صدام زد
*-*-*-*-*-*-*-*-*-* شما میتوانید تا آخر عمرتان از یک موضوع ناراحت باشید حتی میتوانید لیوان را بردارید و بکوبید بر سرتان، تا هم لیوان بشکند، هم سر یا حتی از ساختمانی ده طبقه خودتان را پرت کنید آخر چه می شود؟ همه جمع می شوند کمی گریه می کنند ، کمی بغض، عده ای هم تأسف بعد تنها میمانی با دردهای بیشتر. مردم هم خودشان را به اولین سیرک میرسانند و از خنده منفجر می شوند آدم ها حتی اگر غصه می خوردند برای خودشان است؛ کسی دلش برای کسی نمی سوزد قوی باش تا آخر مبارزه کن و به فکر خودت و آرامش زندگی ات باش 💪 دکتر احمد حلت
^^^^^*^^^^^ خب، واقعیت اینه که هیچکس به ما قولی نداده بود که قراره همیشه همه چیز گل و بلبل باشه و روزها یکی از یکی بهتر، خوشمزهتر و خوشرنگتر نه، قرار نبوده اینجوری باشه. هرچی که قد کشیدیم و سالهای بیشتری اومدن و رفتن اینو بیشتر و بهتر فهمیدیم فهمیدیم زندگی توو این دنیا آسون نیست ممکنه حتی اون موقعی که فکرش رو هم نمیکردی سکندری بدی بخوری و با صورت پهن زمین شی و تمام سر و شکلت خونی شه ممکنه از آدمی که حتی فکرش رو هم نمیکردی؛ حرفهایی بشنوی که حتی قدرت اینو نداشته باشی در جوابش چیزی بگی ممکنه خیلی راحت، یه روز برای همیشه دیگه یه نفر رو نداشته باشی. همینطور که سالهای بیشتری میگذره، بیشتر میفهمی که یادگار این دنیا برای آدما زخمه که هرکسی روی روح و تنش تا دلت بخواد زخم تازه و کهنه داره. اما میدونی، اگه کم بیاری خیلی راحت از بین میری. راحتتر از چیزی که فکرشو بکنی دقیقا همون موقعی که سکندری خوردی و با صورت پهن زمین شدی و خون خودت رو دیدی و قلبت فشرده شد و یه بغض گنده گره شد توو گلوت؛ باید پاشی هق هق کنون و لنگ لنگون باز بری، انقدر بری که هق هقهات تبدیل بشه به خندههای احمقانه و بلند، باید با همون صورت خونی بخندی و پررو پررو بری حتی اگه قرار باشه باز سکندری بخوری؛ تا رسیدن دفعهی بعدی باید اون دیوونهای باشی که با درد و صورت خونی و رد اشک، داره میخنده هنوز تا روی دنیا رو کم کنه باید پررو باشی پررو باش ^^^^^*^^^^^ مهسا رضائی
oOoOoOoOoOoO محرم تمام شد به خانه هایتان بروید مهیا شوید برای همه انچه که بوده اید حسین را هم درون پستو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر چون علم و کتل ونخل و زنجیرهایتان اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم عباس را نه به کارتان می اید برای قسم خوردنتان هنگام دروغ برای گاه خطر هایتان زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید دربنگاهایتان را باز کنید و یک لایتان را چهار لا حساب کنید کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید خرج شربت چای مرغ و برنجتان به یک باره جبران کنید بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید oOoOoOoOoOoO
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست ره روی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم